محل تبلیغات شما

آیینه رو بر میدارم خودمو توش نگاه کنم . پیشونی و چونه ای که چند دونه جوش زده . پوستی که مثل همیشه به شدت خشکه . لبایی که ترک خوردن . چشمایی که انگار خالی ن . خالی ن از همه ی حسای دنیا . با دست ابروهامو مرتب می کنم . میبرمشون بالا و به خودم حالت تعجب می گیرم .

آیینه رو برمیگردونم . به جغد با مزه ای که زل زده بهم زل می زنم . انگار واقعا وجود داره انگار میشه باهاش حرف زد . انگار اون حرفامو میفهمه و حتی از توی چشمای خالیمم میتونه بخونتشون . خیلی دوسش دارم . بوسش میکنم

+ همین الانم زل زده بهم

+ یه مرض خودآزاری یی که فکر کنم از بچگی داشتم و واسه اولین بار می خوام اعتراف کنم اینه که وقتی لبام ترک میخوره چیزای ترش مثل لواشک میخورم که بیشتر بسوزه  الان لواشک نداریم متاسفانه ایشالا ترکای بعدی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها